مفاهیم اولیه اقتصاد در سواد مالی به چه چیزی میپردازند؟ آیا تمامی افراد باید به این مفاهیم آشنا باشند؟ این مفاهیم چه نقشی در ارتقای سواد مالی ما دارند؟ ممکن است شما نیز با مواجه با اصطلاحات تخصصی اقتصاد این سوالات برایتان ایجاد شود.
مفاهیم اولیه اقتصاد در سواد مالی موضوعاتی هستند که ما در زندگی روزمره خود به شکل مستقیم و غیرمستقیم با آنان سروکار داریم. این مفاهیم در زندگی تک تک افراد جامعه نقش داشته و از آنان نیز نقش میپذیرند. ما به عنوان بخشی از یک جامعه مدرن برای ارتقای سطح زندگی، پسانداز پول و افزایش سطح سواد مالی باید با این مفاهیم آشنا باشیم.
عرضه و تقاضا و قیمتگذاری اقتصاد در سواد مالی
قانون عرضه و تقاضا یک نظریه اقتصادی است که در مفهوم اقتصاد در سواد مالی متجلی میشود. این نظریه چگونگی ارتباط عرضه و تقاضا با یکدیگر و تأثیر این رابطه را بر قیمت کالا و خدمات توضیح میدهد. زمانی که عرضه از تقاضا برای یک کالا یا خدمات بیشتر شود، قیمتها کاهش مییابد و برعکس زمانی که تقاضا از عرضه بیشتر شود، قیمتها افزایش پیدا میکند.
قانون عرضه و تقاضا به ما میگوید:
اقتصاد در سوادی مالی به ما میگوید، هنگامی که تقاضا بدون تغییر باشد بین عرضه و قیمت کالاها و خدمات رابطه معکوس وجود دارد. اگر افزایش عرضه برای کالاها و خدمات وجود داشته باشد در حالی که تقاضا ثابت بماند، قیمتها از سمت تعادلی خود پایینتر میرود. از سوی دیگر اگر کاهش عرضه کالا و خدمات وجود داشته باشد در حالی که تقاضا ثابت بماند، قیمتها از سطح تعادلی بالاتر میرود.
همین رابطه معکوس برای تقاضا نیر صادق است. با این حال، زمانی که تقاضا افزایش مییابد و عرضه ثابت میماند، تقاضای بالاتر منجر به قیمت بالاتر میشود و بالعکس. عرضه و تقاضا تا رسیدن به یک قیمت تعادلی افزایش و کاهش پیدا میکنند.
به عنوان مثال، فرض کنید یک شرکت خودروسازی قیمت مدل خودروی جدید خود را 200.000.000 تومان تعیین کرده است. تقاضای اولیه ممکن است به دلیل هیاهوی شرکت و ایجاد سر و صدا برای خودرو زیاد باشد. اما اکثر مصرفکنندگان حاضر نیستند 200.000.000 تومان برای این خودرو هزینه کنند. در نتیجه، فروش مدل جدید به سرعت کاهش مییابد و باعث ایجاد مازاد عرضه و کاهش تقاضا برای خودرو میشود. در پاسخ، این شرکت قیمت خودرو را به 150.000.000 تومان کاهش میدهد تا عرضه و تقاضای خودرو را متعادل کند و قیمت خودرو به تعادل برسد.
در این لینک بخوانید: صندوق پسانداز همیان چیست؟
شاخصهای اقتصاد کلان
شاخص اقتصاد در سواد مالی بخشی از دادههای اقتصادی است که در مقیاس کلان توسط تحلیلگران ارائه میشود. از این شاخصها به منظور تفسیر احتمالات سرمایهگذاری فعلی یا آتی استفاده میشود. این شاخصها همچنین به قضاوت در مورد سلامت کلی اقتصاد در سواد مالی کمک میکنند.
شاخصهای اقتصاد در سواد مالی را میتوان به دستههای مختلفی تقسیمبندی کرد. بیشتر این شاخصهای اقتصادی دارای یک برنامه زمانبندی مشخص برای انتشار هستند. این برنامه زمانبندی به سرمایهگذاران اجازه میدهد برای دیدن اطلاعات خاصی در زمانهای خاصی از ماه و سال برنامهریزی کنند.
پرکاربردترین شاخصهای اقتصاد در سواد مالی از داده های منتشرشده توسط دولت و سازمانهای غیرانتفاعی یا دانشگاهها بهدست میآید. شاخصهای اقتصادی میتوانند پیشرو باشند (این شاخصها تمایل به پیشی گرفتن از روندها را دنبال میکنند) و یا همزمان هستند (چیزی که هماکنون اتفاق میافتد).
در این جا برخی از اصطلاحات اصلی شاخصهای اقتصاد در سواد مالی را بررسی میکنیم:
تولید ناخالص داخلی (GDP): کل ارزش پولی تمامشده کالاها و خدمات تولیدشده در مرزهای یک کشور طی دوره زمانی خاص است. تولید ناخالص داخلی به عنوان معیاری برای تعیین سلامت اقتصادی یک کشور عمل میکند.
تولید ناخالص ملی :(GNP) تخمینی از ارزش تمام محصولات و خدمات است که در یک دوره معین توسط ابزار تولید متعلق به ساکنان یک کشور به دست میآید. GNP قبل از اعمال هزینه برای استهلاک یا مصرف سرمایه در فرآیند تولید مورد استفاده قرار میگیرد.
پسانداز: پسانداز را میتوان بودجهبندی پول به منظور ذخیرهسازی آن در آینده تعریف کرد. عموما پسانداز پول برای اهداف کوچک و بزرگی صورت میپذیرد. پسانداز به منظور استفاده در موقعیتهای پیشبینینشده، سرمایهگذاریهای آینده و … انجام میشود.
سرمایهگذاری: سرمایهگذاری عبارت است از تخصیص منابع و پسانداز، با انتظار ایجاد درآمد یا سود در آینده. سرمایهگذاری را در مثالهایی مانند تلاش برای استفاده از پول برای راهاندازی یک کسبوکار، در داراییهایی مانند خرید املاک و مستغلات عنوان کرد.
همچنین بخوانید : انواع پسانداز شخصی
نقش اقتصاد در سواد مالی در سیاستهای پولی و مالی
به مجموعهای از ابزارها که بانک مرکزی یک کشور برای ارتقای رشد اقتصادی پایدار در اختیار دارد سیاست پولی و مالی گفته میشود. سیاستهای پولی و مالی از طریق کنترل عرضه پول در دسترس بانکها، مصرفکنندگان و کسبوکارهای کشور، انجام میشود.
بانک مرکزی ممکن است به منظور جلوگیری از هزینه کردن، نرخ بهره را برای استقراض افزایش دهد یا برای الهام بخشیدن به استقراض و مخارج بیشتر، نرخ بهره را کاهش دهد. در واقع سلاح اصلی که بانک مرکزی در اختیار دارد پول ملت است. با استفاده از این سلاح، تمامی موسسات مالی، نرخهایی را که از مشتریان خود دریافت میکنند تغییر میدهند.
نقش اقتصاد در سواد مالی در مفهوم کمیابی
کمیابی به یک مشکل اساسی اقتصاد در سواد مالی، یعنی شکاف بین منابع محدود و نیازهای بی اندازه انسان اشاره دارد. این وضعیت مستلزم آن است که مردم در مورد چگونگی تخصیص کارآمد منابع، به منظور ارضای نیازهای اساسی و هر چه بیشتر خواستههای اضافی، تصمیم بگیرند. هر منبعی که هزینه مصرف غیر صفر داشته باشد تا حدی کمیاب است، اما آنچه در عمل اهمیت دارد کمبود نسبی است. کمیابی به عنوان «کمبود» نیز شناخته میشود.
از آنجایی که منابع در دسترس ما محدود هستند، کمیابی در اقتصاد به زمانی اشاره دارد که تقاضا برای یک منبع بیشتر از عرضه آن باشد. کمیابی منجر به این میشود که مصرفکنندگان مجبور به تصمیمگیری شوند. در زمان کمیابی، باید بهترین نحوه ارضای نیازها و خواستهها را از میان منابع موجود انتخاب کرد.
هزینه فرصت
هزینههای فرصت نشاندهنده مزایای بالقوهای هستند که یک فرد، سرمایهگذار یا کسبوکار هنگام انتخاب یک مورد نسبت به جایگزینهای دیگر از دست میدهند. از آنجایی که هزینههای فرصت دیده نمیشوند، میتوان به راحتی از آنها چشمپوشی کرد.
هزینه فرصت مستقیماً در صورتهای مالی شرکت نشان داده نمیشود. با این حال از نظر اقتصاد در سواد مالی هزینههای فرصت، واقعی تلقی میشوند. هزینه فرصت یک مفهوم نسبتاً انتزاعی است. به همین جهت بسیاری از شرکتها، مدیران و سرمایهگذاران در تصمیمگیریهای روزمرهشان آن را به حساب نمیآورند.
به عنوان مثال، اگر شرکتی یک استراتژی تجاری خاص را بدون در نظر گرفتن مزایای استراتژی جایگزین دنبال کند، ممکن است از هزینههای فرصت استراتژیهای دیگر ناکام بماند.
عقلانیت
عقلانیت فرآیندی از تصمیمگیری است که منجر به منفعت فرد میشود. عقلانیت بیانگر ترجیحات مردم برای اقداماتی است که به نفع آنها باشد. این اقدامات سودمند در مقابل اعمالی که خنثی هستند یا به آنها آسیب میرسانند قرار دارند.
عقلانیت سنگ بنای نظریه انتخاب عقلانی است. نظریهای از اقتصاد در سواد مالی که فرض میکند افراد همیشه تصمیماتی میگیرند که بیشترین میزان سودمندی شخصی را برای آنها فراهم میکند. این تصمیمات با توجه به انتخاب های موجود، بیشترین سود یا رضایت را برای افراد به ارمغان میآورد. رفتار منطقی ممکن است مستلزم دریافت بیشترین سود مالی یا مادی نباشد، زیرا رضایت دریافتشده می تواند صرفاً احساسی یا غیرپولی باشد.
به عنوان مثال، اگر چه از نظر مالی برای یک مدیر اجرایی به جای بازنشستگی زودهنگام، احتمالاً از نظر مالی مفیدتر است، اما اگر احساس کند که مزایای زندگی بازنشستگی بیشتر از سودمندی است، همچنان برای او رفتار منطقی تلقی می شود که به دنبال بازنشستگی پیش از موعد باشد. چک حقوقی که دریافت می کند سود بهینه برای یک فرد ممکن است شامل بازده غیر پولی باشد.
ارسال پاسخ